صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۶۱۷

۱

بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید

با نفس سوختگی سرمه به آواز آید

۲

از غریبی به وطن می روم و می گویم

وقت آن خوش که به غربت ز وطن باز آید

۳

ذوق کاوش اگر این است که من یافته ام

سینه کبک به عذر قدم باز آید

۴

ساده دل را نبود بند خموشی به زبان

پرده پوشی کی از آیینه غماز آید؟

۵

رگ جانم هدف نشتر الماس شود

ناخن ریشی اگر بر جگر ساز آید

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۸۷

نظرات