
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۶۷۲
۱
شبی ستاره دولت به بام ما افتد
که از لب تو شرابی به جام ما افتد
۲
چنین که شرم گرفته است در میان او را
کجا رهش به غلط بر مقام ما افتد؟
۳
سیاهرویی ما نیست قابل اصلاح
ز مه گره به سر زلف شام ما افتد
۴
لبی که رنگ نمی گیرد از فروغ سهیل
کجا به فکر جواب سلام ما افتد؟
۵
سیاه خانه نشینان لامکان دشتیم
ز ماهتاب چه پرتو به بام ما افتد؟
۶
به کشوری که هما مرغ خانگی شده است
نشد که سایه جغدی به بام ما افتد
۷
دلی که نقد کند نسیه قیامت را
به فکر یار قیامت خرام ما افتد
۸
کنون که از خط مشکین سیاه مست شده است
امید هست لب او به کام ما افتد
۹
ز نارسایی طالع نمی شود قسمت
که راه نکهت گل بر مشام ما افتد
۱۰
به اختیار محال است ترک جام کنیم
مگر ز بیخودی از دست، جام ما افتد
۱۱
ز خط سبز مگر تنگ شکرش صائب
به فکر طوطی شیرین کلام ما افتد
تصاویر و صوت


نظرات