
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۳۷۱۴
۱
نظاره لب میگون خمار می آرد
گل عذار بتان خار خار می آرد
۲
مکن ز باده گلرنگ سرخ چهره خویش
که زردرویی آن نشأه بار می آرد
۳
فتادگان رهش از شمار بیرونند
به کوی او که مرا در شمار می آرد؟
۴
چنان که طفل خمش می شود ز جنبش مهد
مرا تپیدن دل برقرار می آرد
۵
نتیجه مژه اشکبار بسیارست
ز گریه تاک ثمرها به بار می آرد
۶
شکسته دل نشود هرکه از نظاره خلق
درست، آینه از زنگبار می آرد
۷
بود ز سنگدلان هایهای گریه من
که سیل را به فغان کوهسار می آرد
۸
نظاره رخ خورشید طلعتان صائب
به چشم گریه بی اختیار می آرد
تصاویر و صوت

نظرات