صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۷۶۷

۱

همین نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد

که ذره ذره خاک مرا سویدا کرد

۲

امید هست کند رحم بر غریبی ما

همان که قطره ما را جدا ز دریا کرد

۳

ز ذره ذره کشد ناز مهر عالمتاب

نظر کسی که به آن حسن عالم آرا کرد

۴

چو نقش پای، زمین گیر بود دیده من

مرا بلند نظر آن بلند بالا کرد

۵

کسی که راه به تنگ دهان جانان برد

در آفتاب قیامت ستاره پیدا کرد

۶

نرفت زنگ غم از دل به باده، حیرانم

که در چه ساعت سنگین مرا به دل جا کرد

۷

همان به دامن او ریخت ز انفعال سؤال

به ابر قطره چندی که بحر اعطا کرد

۸

ز پیروان شریعت درین سرای سپنج

دو شش زد آن که به اثناعشر تولا کرد

۹

نمی شود نکشند انتقام، عشق غیور

ز سرکشی مه مصر آنچه با زلیخا کرد

۱۰

به آفتاب جهانتاب می رسد صائب

چو شبنم آن که دل خویش را مصفا کرد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۵۴

نظرات