صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۴۰

۱

اگر به قامت رعنای او نظاره کند

ز طوق فاخته زنجیر سروپاره کند

۲

من و نظاره ابروی او که چون مه عید

تمام عیش جهان را به یک اشاره کند

۳

نصیب صبح ز خورشید داغ حسرت شد

دگر کسی به چه امید سینه پاره کند

۴

نفس شمرده زند هر که در بساط وجود

چوصبح زندگی خویش را دوباره کند

۵

گرفتم این که بود موج در شنا تردست

چه دست وپای درین بحر بی کناره کند

۶

عجب که فرصت دیدن به عیب خلق رسد

به عیب خویش اگر آدمی نظاره کند

۷

چهابه چشم تماشاییان کند یا رب

رخی که دیده خورشید پرستاره کند

۸

نهان چگونه کنم عشق را که زور شراب

به شیشه های تنک کار سنگ خاره کند

۹

چو شمع گریه هرکس که آتشین باشد

جز این که دست بشوید ز جان چه چاره کند

۱۰

کسی که چون دل صد پاره مصحفی دارد

چرا به مهره گل صائب استخاره کند

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۳۸

نظرات