صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۳۹۷۹

۱

چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود

مرا به خنده شادی دهان گشاده شود

۲

ز تنگ گیری گردون مدار دل را تنگ

که دل گشاده چو گردد جهان گشاده شود

۳

به روی دولت بیدار در مبند از خواب

که وقت صبح در آسمان گشاده شود

۴

گرفتم این که کند رخنه در فلک آهم

ز رخنه های قفس دل چسان گشاده شود

۵

نچیده گل ز طرب خرج روزگار شدم

چو غنچه ای که به فصل خزان گشاده شود

۶

چو ماه عید به انگشت می نمایندش

اگر به خنده لبی در جهان گشاده شود

۷

به دوستان چه شکایت کنم ز تنگدلی

ازین چه به که دل دشمنان گشاده شود

۸

کجاست فرصت وکو جرأت سخن صائب

گرفتم این که گره از زبان گشاده شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۵۶

نظرات