صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۰۴۸

۱

هشیار را به مجلس مستان که می‌برد

از بهر عیب خویش نگهبان که می‌برد

۲

چندین نگاه حسرت و خمیازه دریغ

از زخم و داغ من به نمکدان که می‌برد

۳

چون دست جوهری شده پایم ز آبله

این مژده را به خار مغیلان که می‌برد

۴

رنگ شکسته شیشه به رویم شکسته است

پیغام من به باده‌فروشان که می‌برد

۵

چندین هزار قافله تا کعبه امید

غیر از جنون ز راه بیابان که می‌برد

۶

ما را به کوچه غلط انداختن چرا

دل را به غیر زلف پریشان که می‌برد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۴۷
دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۳۸۹

نظرات

user_image
محمد حسین طالبیان
۱۳۹۱/۱۱/۱۳ - ۰۷:۲۵:۳۰
این شعر زیبا را هنرمند تاجیکستانی استاد دولتمندخلف خوانده اند که فایل آن در سایت تبیان موجود است