
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۱۲۸
۱
مستان چو غنچه بند قبا را نبسته اند
بر سینه راه فیض هوا رانبسته اند
۲
ای سرو وقت رفتن ازین لاله زار نیست
نخل مصیبت شهدا را نبسته اند
۳
سهل است اگر زپای فتادیم در رهش
بال تپیدن دل مارا نبسته اند
۴
رنگ حجاب می چکد از روی گلرخان
بر خود چو لاله رنگ حنا را نبسته اند
۵
گر شانه پا شکسته آن زلف گشته است
بال نسیم وپای صبا را نبسته اند
۶
مست است وباز کرده گریبان ناز را
داغم که دست بند قبا را نبسته اند
۷
صائب اگر چه پای گریزم شکسته است
اما خوشم که دست دعا را نبسته اند
تصاویر و صوت

نظرات