
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۲۰۲
۱
ریزش چو شیشه هرکه به آوازه می کند
در هرپیاله زخم مرا تازه می کند
۲
از صحبت آن که خاطر جمع است مطلبش
سی پاره را به تفرقه شیرازه می کند
۳
رخسار چون بهشت تو در هر نظاره ای
ایمان من به خلد برین تازه می کند
۴
امشب کراست عزم تماشای ماهتاب
کز هاله مه تهیه خمیازه می کند
۵
آن روی چون گل است ز گلگونه بی نیاز
مشاطه خون عبث به دل غازه می کند
۶
مستان برون ز عالم اندازه رفته اند
ساقی همان رعایت اندازه می کند
۷
چون ابر حاصلش ز کرم شهرت است وبس
صائب کسی که جود به آوازه می کند
تصاویر و صوت

نظرات