صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۲۷۷

۱

دل روشن از ریاضت بسیار می‌شود

آهن ز صیقل آینه‌رخسار می‌شود

۲

از حسن اتفاق ضعیفان قوی شوند

پیوسته شد چو مور به هم مار می‌شود

۳

سیم و زر خسیس به کوری شود تلف

نقد ستاره خرج شب تار می‌شود

۴

با تشنگی بساز که در تیغ آبدار

جوهر تمام ریشه زنگار می‌شود

۵

از خرج ابر کم نشود دخل بحر را

کی دل مرا ز گریه سبکبار می‌شود

۶

صد شِکوه به جاست گره زیر لب مرا

شرم حضور مانع اظهار می‌شود

۷

شبنم به آفتاب رسانیده خویش را

دولت نصیب دیده بیدار می‌شود

۸

دوری ز برگ بود به دل بار پیش ازین

امروز برگ بر دل من بار می‌شود

۹

نقش قدم ز پیشروان می‌برد سبق

آنجا که شوق قافله‌سالار می‌شود

۱۰

زان روی آتشین دل هرکس که آب شد

صائب مرا دو دیده گهربار می‌شود

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۹۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۱۸۳

نظرات