
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۲۴
۱
هر کس نوایی از من آتش زبان شنید
افسرده شد چو زمزمه بلبلان شنید
۲
در پرده های گوش گل از ناز ره نیافت
فریاد من که گوش کر باغبان شنید
۳
بر عاجزان دراز نسازد زبان چو تیر
پیش از هدف کسی که فغان از کمان شنید
۴
در حیرتم که از چه به گل ماند پای سرو
زین نغمه های تر که ز آب روان شنید
۵
خامی بود توقع روزی ز آسمان
کی زین تنور سرد کسی بوی نان شنید
۶
دیوانه گر نگشت سرش داغ کردنی است
هر کس که وصف خوبی آن دلستان شنید
۷
در هر دلی که حسن گلو سوز او گذشت
بوی کباب از نفسش می توان شنید
۸
صائب گرفت گوشه ای از اهل روزگار
ازبس که ناشنیدنی از مردمان شنید
تصاویر و صوت

نظرات