
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۳۷۰
۱
رخسار ترا خط نتوانست نهان کرد
بی پرده تر این آینه را آینه دان کرد
۲
می شد به شکر پسته ازین پیش حصاری
شکر لب نو خط تودر پسته نهان کرد
۳
رفتار تو از آب روان گرد بر آورد
رخسار تو خون در جگر لاله ستان کرد
۴
بر تنگ شکر غیرت من تلخ کند عیش
هر چند مرا تنگدل آن غنچه دهان کرد
۵
روشن شد ازان صفحه رخسار سوادم
آن خط بنا گوش مرا حاشیه دان کرد
۶
فریاد که نتوان دل صد پاره مارا
شیرازه درین باغ چو اوراق خزان کرد
۷
حاشا که پر از گوهر سیراب نسازد
صائب چو صدف آن که مرا پاک دهان کرد
تصاویر و صوت


نظرات