صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۳۷۶

۱

چون پسته زبان در دهنم زنگ برآورد

آخر گل خاموشی من این ثمر آورد

۲

در پای خزان ریخت گل و لاله این باغ

رنگی که به رخساره به خون جگر آورد

۳

در کام تو زهر از کجی توست وگرنه

هر کس که چونی راست شد اینجا شکر آورد

۴

ما بیخبران طالع مکتوب نداریم

ورنه که ازان آیه رحمت خبرآورد

۵

فریاد که با طوطی ما سخت طرف شد

هر جغد که امروز سر بیضه برآورد

۶

قانع به زبونی مشو از نفس که اینجا

گردن کسی افراخت که خصم سرآورد

۷

معراج وصال تو نه اندازه ما بود

این مور به اقبال شکر بال برآورد

۸

معراج وصال تو نه اندازه ما بود

این مور به اقبال شکر بال برآورد

۹

صد شکر که ننشست ز پا همت صائب

تا درد غریبی به وطن از سفر آورد

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی- به کوشش محمد قهرمان،، غزلیات (د)، جلد چهارم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۵۴۲

نظرات