
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۴
۱
ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما
جواهر سرمه ای می خواست چشم اشکبار ما
۲
اگر چه بی صفا گردد ز گرد آیینه روشن
یکی صد شد ز گرد خط، صدای گلعذار ما
۳
خط آزادی اغیار شد گر خط شبرنگش
شب قدری است بهر دیده شب زنده دار ما
۴
نگه دارد خدا از چشم بد آن روی نو خط را!
که دام عنبرین سامان دهد بهر شکار ما
۵
درین فرصت که خط پیچید دست زلف ظالم را
مشو غافل ز احوال دل امیدوار ما
تصاویر و صوت


نظرات