
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۵۴۹
۱
ز شور عشق مرا شد دل خراب لذیذ
که می شود چو نمکسود شد کباب لذیذ
۲
به کام نشائه شناسان شیوه معشوق
بود چو تلخی می تلخی عتاب لذیذ
۳
ز خط به خوردن خون چشم یار مایل شد
که در بهار به مستان بود شراب لذیذ
۴
مدار از دل من تیغ آبدار دریغ
که هست بر جگر تشنه همچو آب لذیذ
۵
غم از عتاب ندارم که در مذاق من است
نگاه تند تو چون تلخی شراب لذیذ
۶
در آفتاب توان زیر ابر دید دلیر
جمال یار بود در ته نقاب لذیذ
۷
به وعده های دروغ از تو قانعم که بود
به چشم تشنه لبان موجه سراب لذیذ
۸
ز خط رقیب شد از حسن یار روگردان
که با شعور بود صحبت کتاب لذیذ
۹
به چشم آن که به شیرین لبی نظر دارد
بود چو شیر و شکر سیر ماهتاب لذیذ
۱۰
جواب خشک ازان لعل آبدار، بود
به گوش تشنه لبان چون صدای آب لذیذ
۱۱
ز روی گرم سخن پخته می شود صائب
که می شود ثمر خام از آفتاب لذیذ
تصاویر و صوت


نظرات