
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۶۰۸
۱
می کشداز بی هنر کلفت هنرور بیشتر
می خورد دل درتمامی ماه انور بیشتر
۲
گنج بیش از اژدها صاحبدلان را می گزد
هست از دریا خطر درآب گوهر بیشتر
۳
بهره مست از پشیمانی زیاد از زاهدست
اشک وآه از خشک دارد هیزم تر بیشتر
۴
در نیستان برق عالمسوز طوفان می کند
می کند تأثیر صهبا در سبکسر بیشتر
۵
می کند سنگ ملامت شور عاشق رازیاد
می شود شوریده این دریازلنگربیشتر
۶
طفل بدخو هر قدر خون دردل مادر کند
می شود از مهربانی شیر مادر بیشتر
۷
منت دست حمایت شمع مغرور مرا
می کندبی دست وپا از باد صرصربیشتر
۸
نیست صائب چشم ظاهر محرم سوز نهان
ورنه از پروانه می سوزد سمندر بیشتر
تصاویر و صوت

نظرات