صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۶۲۲

۱

نیست رخساری زخال وخط نگارین اینقدر

نیست در دشت ختن آهوی مشکین اینقدر

۲

میدهد نظارگری راغوطه در خون دیدنش

کس ندارد یاد هرگز چهره رنگین اینقدر

۳

رخنه در دل عاشقان را از شکر خندش نماند

شهد شیرین است اما نیست شیرین اینقدر

۴

خنده کبک است در گوشش نوای عاشقان

نیست کوه قاف را سامان تمکین اینقدر

۵

تشنه تقریب باشد موجه آغوش ها

هر طرف مایل مشو درخانه زین اینقدر

۶

حسن را مشاطه ای چون صافی آیینه نیست

ازدل ما حسن خوبان گشت خودبین اینقدر

۷

از نگاه آشنا شد بوالهوس صاحب جگر

شد ز شکر خند گل، گستاخ گلچین اینقدر

۸

بوسه ای از لعل سیرابش نصیب مانشد

آب درگوهر نمی باشد به تمکین اینقدر

۹

دل زچشم شوخ او درعرض مطلب شددلیر

لطف ساقی ساخت مستان را شلایین اینقدر

۱۰

عقل و هوش ودین وایمان درتماشای تو باخت

غافل ازصائب مشو ای آفت دین اینقدر

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۴۹

نظرات