صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۷۶۵

۱

چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز

عاشق ناکام را خود کام می داند هنوز

۲

کیست حرف بوسه بررویش تواند فاش گفت ؟

دیدن دزدیده راابرام می داندهنوز

۳

بوی شیر خام میآید ز تنگ شکرش

بوسه را شیرین تراز دشنام می داند هنوز

۴

دیده قربانیان را چشم آن وحشی غزال

در ره خود حلقه های دام می داند هنوز

۵

عالم از شوخی نگردیده است درچشمش سیاه

وقت آزادی زمکتب شام می داندهنوز

۶

هر چه می خواند زشوخی هافرامش می کند

کی زبان نامه وپیغام میداندهنوز؟

۷

ناله گرمی نه پیچیده است گوشش راچوگل

عشق را بازیچه ایتام می داندهنوز

۸

ساده لوح وطفل و بازیگوش وشوخ سرکش است

قدرعاشق را کی آن خودکام می داند هنوز

۹

پختگان را گرچه افکنده است آتش درجگر

طبع صائب فکر خود را خام می داندهنوز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۱۹

نظرات