صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۸۰۶

۱

در کاهش است از سخن خود سخن طراز

در سمین به رشته بود بوته گدار

۲

درکم زدن زیادتی آنها که دیده اند

چون شمع می کنند زبان در دهان گاز

۳

زیباست این کمند باری شکار خلق

زاهد مکن دراز برای خدا نماز

۴

جز مهر خامشی که کند عمر رافزون

نشنیده ام شود ز گره رشته ای دراز

۵

بردل مرا غبار علایق نشسته بود

روی عرق فشان توام کرد پاکباز

۶

تا چون صدف کنند ترا مخزن گهر

بردار سوی عالم بالا کف نیاز

۷

شبنم اگر ز سیر کند منع بوی گل

صائب شود به مهر خموشی نهفته راز

تصاویر و صوت

نظرات