صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۸۰۷

۱

زان چهره خط قیامتی انگیخته است باز

رنگی برای بردن دل ریخته است باز

۲

بس ملک دل که زیر نگین آورد ترا

زین لشکری که خط تو انگیخته است باز

۳

هر چند خط صلای خزان داد در چمن

برگ نشاط بر سر هر ریخته است باز

۴

زان لب هنوز می شکند یک جهان خمار

زان زلف خوشه های دل آمیخته است باز

۵

دارد سر خرابی دلهای خونچکان

مشکی لبش به باده برآمیخته است باز

۶

از رفت و روی آه محال است کم شود

مشکی که بر دلم خط او بیخته است باز

۷

هر فتنه ای که در شکن زلف جای داشت

در گوشه های چشم تو بگریخته است باز

۸

هر چند خط به حسن تو آورده است زور

پیوند دل ز موی تو نگسیخته است باز

۹

گر شد شکسته زلف تو، هرمو ز خط سبز

در دست حسن خنجر آهیخته است باز

۱۰

صائب ز وصف خط و رخ او درین غزل

ایمان و کفر را به هم آمیخته است باز

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۱۴۰

نظرات