
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۸۹۵
۱
هرکه زین گلشن لبی خندانتر از گل بایدش
خاطری فارغ ز عالم چون توکل بایدش
۲
پیش تیغ آسمان هرکس نیندازد سپر
جوشن داودی صبر و تحمل بایدش
۳
خرده ای ازمال دنیا در بساط هرکه هست
جبهه واکرده ای پیوسته چون گل بایدش
۴
نغمه پردازی که خواهد روی گل با خودکند
صدهزاران ناله رنگین چو بلبل بایدش
۵
نازک اندامی که خواهد در کمند آرد مرا
تاب درموی میان افزون زکاکل بایدش
۶
هرکه می خواهد که ازسنجیده گفتاران شود
بر زبان بند گرانی ازتأمل بایدش
۷
صبر برجور فلک کن تا برآیی رو سفید
دانه چون درآسیا افتد تحمل بایدش
۸
این کهن معمار، پیری راکه برگیرد ز خاک
زیر بار رهنوردان صبر چون پل بایدش
۹
قطره آبی که دارد در نظر گوهر شدن
از کنار ابر تا دریا تنزل بایدش
۱۰
هرکه صائب کرد پیش یاراظهار نیاز
زهره تیغ جگر سوز تغافل بایدش
تصاویر و صوت

نظرات
شمس۲
امیر
امیر
امین