صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۴۹۵۱

۱

ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش

مگر این گردرا بشکافدازهم تیرمژگانش

۲

شکوه حسن او بی دست و پا دارد تماشارا

ازان خواب فراغت می کند دایم نگهبانش

۳

ز طفلی گرچه پشت وروی تیغ از هم نمی‌داند

سراسر می رود در سینه ها زخم نمایانش

۴

به چشم من سیه کرده عالم راسیه چشمی

که گیرد صبح محشر نسخه از چاک گریبانش

۵

ز بیماری ندارد چشم اوپروای دل بردن

ولی در صید دلهاپنجه شیرست مژگانش

۶

چه گل چیند ز رخسار حجاب آلود او عاشق ؟

که گلچین می رود بادست خالی از گلستانش

۷

کجا افتد به فکر ما اسیران ناز پروری

که باشد یوسف مصر از فراموشان زندانش

۸

چرا از دست می رفتم،چرا بیمار می بودم؟

اگر می بود بربالین من سیب زنخدانش

۹

مرا سیمین بری آتش به خرمن می زند صائب

که برگ گل نماید کار اخگر درگریبانش

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان، غزلیات (ذ-م)، جلد پنجم - محمدعلی صائب تبریزی - تصویر ۲۰۸
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۳۸۰

نظرات