
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۴۹۶۹
۱
ز جولان نظر مجروح می شد روی نیکویش
چسان دل داد خط را کاین چنین استاد بررویش ؟
۲
رمیدن جمع با خواب گران هرگز نمی گردد
چسان این هر دو را آمیخت با هم چشم جادویش ؟
۳
به خال او سپردم خرده جان را،ندانستم
که در ایام خط پنهان کند رو خال هندویش
۴
به تیغ بی نیازی می کشدخضر و مسیحا را
به صید من کجا رغبت کند مژگان دلجویش؟
۵
مدار دلبری برنعل وارون است خوبان را
مشو زنهار صائب ناامید ازچین ابرویش
تصاویر و صوت

نظرات