
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۲۱
۱
ندامت بود بار مطلوب خشک
مپیوند زنهار با چوب خشک
۲
به نخل ثمردار پیوند کن
مده دل چو قمری به محبوب خشک
۳
مزن با خط سبز چین بر جبین
که سوهان روح است مکتوب خشک
۴
مگر بوی یوسف به کنعان گذشت؟
که چون سرو شد تازه یعقوب خشک
۵
به اهل خرابات مفروش زهد
که آتش فتد زود در چوب خشک
۶
بود زاهد ژاژخا را کلام
چو گردی که خیزد ز جاروب خشک
۷
ز آیینه سیراب نتوان شدن
گذشتیم صائب ز مطلوب خشک
تصاویر و صوت

نظرات