
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۲۴
۱
چون گشاید ز چمن خاطر ناشاد مرا؟
هست گلبن به نظر، خانه صیاد مرا
۲
تا شد از علم نظر شمع سوادم روشن
جنبش هر مژه شد سیلی استاد مرا
۳
بارها از سخن خویش به چاه افتادم
همچو یوسف صد ازین واقعه افتاد مرا
۴
ناخن رشک جگر کاوتر از شمشیرست
پنجه شیر بود سایه شمشاد مرا
۵
پرده گنج محال است که ویران ماند
خضر در راه خدا میکند آباد مرا
۶
هر چه از پیش نظر رفت به یادش آرند
یارب آن روز مبادا که کنی یاد مرا!
۷
سر تسخیر غزالان سبکسیرم نیست
موی بر سر نبود خانه صیاد مرا
۸
تلخی از زهر و حلاوت ز شکر مطلوب است
دشمن آن به که به خوبی نکند یاد مرا
۹
من نه آن رشته سر در گم چرخم صائب
که گشادی شود از ناخن نقاد مرا
تصاویر و صوت

نظرات