
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۵۳۴
۱
من از گلبانگ رنگین روی گلهای چمن دارم
عقیق نامدارم حق شهرت بر یمن دارم
۲
اگر بیرون نمی آیم ز خلوت نیست بی صورت
سخن رو در من آورده است و من رو در سخن دارم
۳
کجا همسنگ با من می شود مجنون بیجوهر
که من سنگ فسان از بیستون چون کوهکن دارم
۴
نمی گردد حجاب نور وحدت پرده کثرت
نظر بر شمع چون پروانه من از انجمن دارم
۵
ز آب زندگانی تازه دارد جان خشکم را
عقیق آبداری کز خموشی در دهن دارم
۶
از آن بوی پیراهن به یاد یوسفم قانع
که چشمی نیست در دنبال این نعمت که من دارم
۷
ز غربت دیگران را داغ اگر بر دل بود صائب
به دل چون لاله من داغ غریبی در وطن دارم
تصاویر و صوت

نظرات
حمید گلی زاده