
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۶۸
۱
گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما
سبزی بخت شود زنگ بر آیینه ما
۲
روز تعطیل به عرفانکده مشرب نیست
صبح شنبه خجل است از شب آدینه ما
۳
همچو خورشید بود بر همه عالم روشن
که می کهنه بود همدم دیرینه ما
۴
صرفه از ما نبرد خصم به روبه بازی
ناخن شیر دماند ز جگر کینه ما
۵
صائب از فیض هواداری آن زلف سیاه
نافه مشک بود خرقه پشمینه ما
تصاویر و صوت


نظرات