
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۷۵۹
۱
به هر که باده دهد یار، من خراب شوم
نگاه گرم به هر کس کند کباب شوم
۲
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
۳
چو موج، صیقل دریا چو می توانم شد
گره چرا به دل بحر چون حباب شوم؟
۴
درین زمانه که بوی گل است موی دماغ
چه لازم است خورم خون و مشک ناب شوم؟
۵
به وصل گوهر ناسفته راه نتوان یافت
چرا چو رشته عبث خرج پیچ و تاب شوم؟
۶
ز رنگ و بوی جهان مشکل است دل کندن
مگر چو شبنم گل محو آفتاب شوم
۷
چنین که زلف تو شد نرم شانه از خط سبز
امید هست که من نیز کامیاب شوم
۸
به گرد من نتواند رسید آبادی
اگر ز سیل حوادث چنین خراب شوم
۹
به من دل کسی از دوستان نمی سوزد
به آتش جگر خود مگر کباب شود
۱۰
چو می توان به ریاضت ملک شدن صائب
چرا چو بیخبران خرج خورد و خواب شوم؟
تصاویر و صوت

نظرات