
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۵۸۲۰
۱
کو ناخنی که رخنه به داغ جگر کنم؟
این خون گرم را هدف نیشتر کنم
۲
نه سجده ای به جبهه و نه بوسه ای به لب
از آستان او به چه سامان سفر کنم؟
۳
چون تیغ آبدار رود در گلوی من
گر بی لبت به آب خضر کام ترکنم
۴
پروانه نیستم که به یک بال سوختن
معشوق را حواله به آه سحر کنم
۵
از باغ رفتنم نه ز بیمهری گل است
چندان دماغ نیست که با گل بسر کنم
۶
در کار عشق سعی مرا دست دیگرست
صد نخل شعله سبز ز تخم شرر کنم
۷
آن به که از میان نبرم داغ لاله را
از باطن سیاه زبانان حذر کنم
۸
چون شوق را به حرف تسلی کنم ز تو؟
چون تشنگی علاج به آب گهر کنم؟
۹
صائب سرم چو گرم شود از می صبوح
خورشید را ز خنده مستانه تر کنم
تصاویر و صوت

نظرات