
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۰۲۲
۱
سر به زانوماندگان را طاق می گردد سخن
چون مه نو شهره آفاق می گردد سخن
۲
می کند جمعیت دل گفتگو را منتظم
از پریشان خاطری اوراق می گردد سخن
۳
گر بیفشارند پای خامه را ارباب فکر
زود با عرش برین هم ساق می گردد سخن
۴
بکر معنی را بود در سادگی حسن دگر
بی صفا از زیور اغراق می گردد سخن
۵
می کند گه در مزاج سردمهران کار زهر
گاه زهر غصه را تریاق می گردد سخن
۶
می کند این آب روشن را روان استادگی
از تأمل شهره آفاق می گردد سخن
۷
رشته را اندازد از چشم گهر صائب گره
ناگوار طبع از اغلاق می گردد سخن
تصاویر و صوت

نظرات