صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۳۰۹

۱

دل دو نیم بود ذوالفقار زنده دلان

که را بود جگر کارزار زنده دلان؟

۲

چراغ روز بود، آفتاب عالمتاب

نظر به دیده شب زنده دار زنده دلان

۳

ز سردمهری باد خزان نبازد رنگ

گل همیشه بهار عذار زنده دلان

۴

گذشتن از دو جهان گام اولین باشد

به پای همت چابک سوار زنده دلان

۵

نظر به نعمت الوان سیه نمی سازند

بود به خون دل خود مدار زنده دلان

۶

ز بی نیازی همت نیاورند به چشم

اگر کنند و دعالم نثار زنده دلان

۷

خزان مرده دلان گر بود ز بی برگی

ز برگریز بود نوبهار زنده دلان

۸

ز بر گرفتن بارست و برفشاندن برگ

درین شکفته چمن برگ و بار زنده دلان

۹

به بحر ناشده واصل، روان بود سیلاب

سکون مجو ز دل بی قرار زنده دلان

۱۰

مبین به چشم حقارت، که سبزی فلک است

ز ریزش مژه اشکبار زنده دلان

۱۱

سیاهی از دل شبهای تار می خیزد

چو صبح از نفس بی غبار زنده دلان

۱۲

اگر ز سنگ بود میوه، پخته می گردد

ز گرمی نفس شعله بار زنده دلان

۱۳

به جز گرفتن عبرت دگر غزالی نیست

درین قلمرو وحشت، شکار زنده دلان

۱۴

برآورد ز گریبان آسمانها سر

سری که خاک شود در گذار زنده دلان

۱۵

شبی که از سر غفلت به خواب صرف شود

چو خون مرده نیاید به کار زنده دلان

۱۶

ز روشنی است که اهل سؤال بعد از مرگ

چراغ می طلبند از مزار زنده دلان

۱۷

ز سیل حادثه صائب نمی شود هرگز

صدا بلند ز کوه وقار زنده دلان

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۱۷۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۵۷۶

نظرات