
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۳۳۵
۱
حضور می طلبی سینه را مصفا کن
گهر پرست تو گنجینه را مصفا کن
۲
ز خانه بصفا میهمان نگردد کم
همین تو سعی کن آیینه را مصفا کن
۳
مه از گرفتگی آمد برون به جام زدن
تو هم به جام زدن سینه را مصفا کن
۴
دگر برای چه روزست باده روشن؟
ز تیرگی شب آدینه را مصفا کن
۵
نظر به صافی چشمه است جویباران را
به دشمنان دل پر کینه را مصفا کن
۶
ذلیل می شود از رقعه طمع درویش
ز پینه خرقه پشمینه را مصفا کن
۷
به لوح ساده توان کرد حسن را تسخیر
ز جوهر آینه سینه را مصفا کن
۸
هلال آینه روشن است صائب حسن
تو همچو صبح همین سینه را مصفا کن
تصاویر و صوت

نظرات