صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۰۳

۱

شد خشک از گشودن لب آبروی من

آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من

۲

خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم

داغ است عشق از دل بی آرزوی من

۳

خون مشک در پیاله من خود به خود نشد

چون نافه شد سفید درین کار موی من

۴

از تشنگی ز بس که شدم خشک چون سبو

تنگ از فشار دست نگردد گلوی من

۵

در لعل آبدار ز برگشته طالعی

باشد همان چو نقش نگین خشک، جوی من

۶

تا سر کشیده ام به گریبان خامشی

از خود چو غنچه باده برآرد سبوی من

۷

گردد مرا گره چو صدف در دل از غرور

گوهر دهند اگر عوض آبروی من

۸

صائب ز بس که درد مرا در میان گرفت

بیچاره شد ز چاره من چاره جوی من

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۱۰
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۲۴

نظرات