صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۴۰۷

۱

گریان ز کوی او دل ما می رود برون

زین باغ، آب رو به قفا می رود برون

۲

رفتی و رفت روشنی از چشم و دل مرا

با میهمان ز خانه صفا می رود برون

۳

گر درد استخوان رود از مغز بوریا

درد از دل شکسته ما می رود برون

۴

بر رنگ و بوی عالم امکان مبند دل

کز دست همچو رنگ حنا می رود برون

۵

بلبل چگونه بال گشاید درین چمن

کز جوش گل نسیم صبا می رود برون

۶

دل را نجات داد ز زندان جسم، عشق

خون مشک چو شود ز ختا می رود برون

۷

یک ساعت است گرمی هنگامه هوس

زود از سر حباب هوا می رود برون

۸

از سختی زمانه شود چرب نرم دل

نخوت به استخوان ز هما می رود برون

۹

این رعشه ای که در تن ما پی فشرده است

زود این کمان ز قبضه ما می رود برون

۱۰

آرام نیست موی بر آتش فکنده را

از زلف پیچ و تاب کجا می رود برون

۱۱

از رهروان عشق مجویید کجروی

کی راست ز تیر قضا می رود برون؟

۱۲

سهل است اگر به باد رود نقد جان ما

قارون ز کوی عشق گدا می رود برون

۱۳

صائب ز هر طرف که صدایی شود بلند

از خود دل رمیده دل می رود برون

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۹
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۲۲۶

نظرات