
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۵۴۰
۱
ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو
پیچ و خم بنفشه ز خط سیاه تو
۲
بوی گل از ادب نکند پای خود دراز
در سایه گلی که بود خوابگاه تو
۳
از پیچ و تاب حلقه کند نام آفتاب
خطی که گشت هاله رخسار ماه تو
۴
خون همچو نافه در جگرش مشک می شود
پیچد به هر دلی که خط دل سیاه تو
۵
دیگر شکسته دل خود را نکرد راست
افتاد چشم هر که به طرف کلاه تو
۶
در چشم اهل دید، خیابان جنت است
هر چاک سینه ای که شود شاهراه تو
۷
فردا چه خاکهای ندامت به سر کند
امروز هر دلی که نشد خاک راه تو
۸
دل چون جهد ز بند تو بیدادگر، که هست
یک حلقه چشم شوخ ز دام نگاه تو
۹
با قامت خمیده ازین در کجا رود؟
صائب که باخت نقد جوانی به راه تو
تصاویر و صوت

نظرات