صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۵۸۴

۱

به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته

ز دریا می کشد صیاد دام آهسته آهسته

۲

به مغرب می تواند رفت در یک روز از مشرق

گذارد هر که چون خورشید گام آهسته آهسته

۳

به همواری بلندی جو که تیغ کوه را آرد

به زیر پای، کبک خوشخرام آهسته آهسته

۴

ز تدبیر جنون پخته کار عقل می آید

که مجنون آهوان را کرد رام آهسته آهسته

۵

مشو از زیردست خویش ایمن در زبردستی

که خون شیشه را نوشید جام آهسته آهسته

۶

خیال نازک آخر می فروزد چهره شهرت

مه نو می شود ماه تمام آهسته آهسته

۷

دلی از آه می گفتم شود خالی، ندانستم

که پیچد بر سراپایم چو دام آهسته آهسته

۸

به شکرخند ازان لبهای خوش دشنام قانع شو

که خواهد تلخ گردید این مدام آهسته آهسته

۹

اگر چه رشته از بار گهرپیچان و لاغر شد

کشید از مغز گوهر انتقام آهسته آهسته

۱۰

اگر نام بلند از چرخ خواهی صبر کن صائب

ز پستی می توان رفتن به بام آهسته آهسته

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۱۸

نظرات