صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۹۰۶

۱

ای کوه بیستون که چنین سرکشیده‌ای

بازوی آهنین مرا دور دیده‌ای!

۲

ای دل که در هوای خط و زلف می‌پری

آخر کدام دانه ازین دام چیده‌ای؟

۳

امروز مستی تو دو بالای باده است

معلوم می‌شود لب خود را مکیده‌ای

۴

داری خبر ز روی زمین، گرچه از حیا

جز پشت پای خویش مقامی ندیده‌ای

۵

شوخی چنان که تا نظر از هم گشوده‌ام

از دل چو اشک بر سر مژگان دویده‌ای

۶

واقف نه‌ای ز لذت عشق نهان ما

یک گل به ترس و لرز ز گلشن نچیده‌ای

۷

از خون گرم روز جزا سر برآورد

در هر دلی که نشتر مژگان خلیده‌ای

۸

چون داغ، دل به لاله باغ جهان مبند

مرده است این چراغ، نفس تا کشیده‌ای

۹

گوش هزار نغمه‌سرا بر دهان توست

صائب چه سر به جیب خموشی کشیده‌ای؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۸۸

نظرات