
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۱۶
۱
ای دل مرا به عالم امکان چه می بری؟
دیوانه را به حلقه طفلان چه می بری؟
۲
چون شکر این فشار که من خورده ام بس است
بار دگر مرا به نیستان چه می بری؟
۳
دلهای بی غمان چمن می شود کباب
این بی دماغ را به گلستان چه می بری؟
۴
چون اشک می دود به رخ شمع، بی حجاب
پروانه مرا به شبستان چه می بری؟
۵
از عشق، بدعت است تمنای خونبها
ای خودفروش عرض شهیدان چه می بری
۶
از دست رعشه دار گشادی نمی شود
دیوان دل به زلف پریشان چه می بری؟
۷
این دزدها تمام شریکند با عسس
پیش فلک شکایت دونان چه می بری؟
۸
شیر روان ز مایه زمین گیر می شود
هشیار را به مجلس مستان چه می بری؟
۹
دل را به خاکبازی طفلانه باختی
از شهر ارمغان به بیابان چه می بری؟
۱۰
صائب وداع بخت سیه کار خویش کن
این سرمه را به خاک صفاهان چه می بری؟
تصاویر و صوت

نظرات