
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۵۲
۱
محراب نظرهاست کمانی که تو داری
شیرازه دلهاست میانی که تو داری
۲
چون سبزه زمین گیر کند آب روان را
این قامت چون سرو روانی که تو داری
۳
بر روی زمین رنگ عمارت نگذارد
این جلوه سیلاب عنانی که تو داری
۴
از حلقه صاحب نظران هوش رباید
از هر مژه شوخ سنانی که تو داری
۵
یک سینه بی داغ محال است گذارد
این چهره چون لاله ستانی که تو داری
۶
در حرف سرایی دهن غنچه ندارد
در خامشی این تیغ زبانی که تو داری
۷
بس خون که کند در جگر گوشه نشینان
این کنج لب و کنج دهانی که تو داری
۸
از پسته دهانان جهان شور برآرد
از صبح شکرخند دهانی که تو داری
۹
در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
در خواب بهارست خزانی که تو داری
۱۰
صائب چه خیال است که بتوان به نشان یافت
این گوشه بی نام و نشانی که تو داری
تصاویر و صوت


نظرات