
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۷۱۷
۱
در گردش آورید می لعل فام را
زین بیش خشک لب مپسندید جام را
۲
تاچون شفق مدام رخت لاله گون بود
بی باده مگذران چو فلک صبح و شام را
۳
غافل مشو که وقت شناسان نوبهار
چون لاله بر زمین ننهادند جام را
۴
هر کس به خون دل ز می ناب صلح کرد
محکم گرفت دامن عیش مدام را
۵
آمد ز زیر سنگ برون هر دلی که ریخت
بر خاک، میوه های تمنای خام را
۶
دادیم عارفانه چو منصور تن به دار
کردیم نقد، روضه دارالسلام را
۷
بر تیغ کوه سینه فشارد ز انفعال
کبکی که آورد به نظر آن خرام را
۸
آنجا که دوربینی رشک است، عاشقان
امساک می کنند ز جانان پیام را
۹
دل را به زور عشق رهاندیم از بدن
با خود به زیر خاک نبردیم دام را
۱۰
عیب من از شمار برون است و از حساب
صائب ز چشم خلق بپوشم کدام را؟
تصاویر و صوت

نظرات