صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۷۳۰

۱

گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا

ویران اگر نمی کنی، آباد کن مرا

۲

ز افتادگی مباد شوم بار خاطرت

تا هست پای رفتنی آزاد کن مرا

۳

خواری کشیدگان به عزیزی رسند زود

زان پیشتر که یاد کنی یاد کن مرا

۴

گر داد من نمی دهی ای پادشاه حسن

یکباره پایمال ز بیداد کن مرا

۵

حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو

از وعده دروغ، دلی شاد کن مرا

۶

پیوسته است سلسله خاکیان به هم

بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا

۷

شاید به گرد قافله بیخودان رسم

ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا

۸

پر کن ز باده تا خط بغداد جام من

فرمانروای خطه بغداد کن مرا

۹

درمانده ام به دست دل همچو سنگ خود

سرپنجه تصرف فرهاد کن مرا

۱۰

گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی

دیوانه قلمرو ایجاد کن مرا

۱۱

بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار

چون سرو و بید ز ثمر آزاد کن مرا

۱۲

دارد به فکر صائب من گوش، عالمی

یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۵۳
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۷۸

نظرات

user_image
امیر
۱۳۹۷/۰۹/۲۳ - ۱۹:۵۸:۵۸
دولتمند خال اف در خوانشش از این غزل، بیت اول مصراع دوم را "اباد اگر نمیکنی، ویران نکن مرا " استفاده کرده.
user_image
مسعود
۱۳۹۸/۱۲/۱۶ - ۱۶:۴۳:۱۰
اینگونه تناسبش را با مصراع اول از دست می‌دهد
user_image
رضا جوان
۱۳۹۹/۰۸/۱۹ - ۰۴:۲۷:۲۷
استاد علی جهاندار در آلبوم خموشان نیز این غزل را در آواز دشتی اجرا کرده‌اند.