صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۷۴

۱

نیست از رازِ نهانِ من خبر جاسوس را

نبضِ من بندِ زبان گردید جالینوس را

۲

بی‌ندامت نیست هر حرفی که از لب سر زند

بخیه‌زن از خامشی این رخنهٔ افسوس را

۳

نالهٔ دل کرد رسوا عشقِ پنهانِ مرا

نیست ممکن در بغل‌کردن نهان ناقوس را

۴

صاحبانِ کشف بی‌قدرند در درگاه حق

نیست در دیوانِ شاهان رتبه‌ای جاسوس را

۵

نیست مانع از تماشا جامهٔ فانوسِ شمع

وای بر شمعی که از پرتو کند فانوس را

۶

چون پر و بالی نباشد، راهِ آزادی است بند

روزنِ زندان کند دلگیرتر محبوس را

۷

عشق در هر دل که افروزد چراغِ دوستی

چون پرِ پروانه سوزد پردهٔ ناموس را

۸

عالمِ معقول بر هر کس که صائب جلوه کرد

نشمرد موجِ سراب این عالمِ محسوس را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۱۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۶۲

نظرات