
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۷۹
۱
چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟
یا رب انصافی بده آن خطِ بازیگوش را
۲
کارِ من با سروبالایی است کز بس سرکشی
میشمارد حلقهٔ بیرونِ در، آغوش را
۳
از جهانِ بیخودی پایِ تزلزل کوته است
نیست پروای قیامت عاشقِ مدهوش را
۴
زیرِ گردونِ سبکجولان چه عاجز ماندهای؟
میتوان برداشتن از جوشی این سرپوش را
۵
روزگاری شد ز جوشِ گفتگو افتادهام
کیست صائب تا به حرف آرد منِ خاموش را؟
تصاویر و صوت


نظرات
ع. اردکانی