
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۲۵
۱
ای خانه زنبور ز فکر تو جگرها
آیینه حیرت ز جمال تو نظرها
۲
مژگان نبود گرد نظرها، که بود چاک
از شوق لقای تو گریبان نظرها
۳
از سنگدلی بود که از شرم لب تو
در صلب صدف آب نگشتند گهرها
۴
از شمع برونی نشود بزم درون گرم
چون لاله مگر داغ بروید ز جگرها
۵
زنهار که در بحر رضا دامن دل را
چون موجه به ساحل مکش از دست خطرها
۶
در دایره موی شکافان حقیقت
در زلف پر آشوب شکست است ظفرها
۷
زنهار که از خانه برون پا نگذاری
پر خار نفاق است همه راهگذرها
۸
از شرم دهان تو که چون دیده مورست
در حوصله مور خزیدند شکرها
۹
فریاد که این بی خبران خاطر ما را
کردند پریشان چو سر زلف خبرها
۱۰
صائب ز سر صدق مقیم در دل باش
تا چند توان گشت چو خورشید به درها؟
تصاویر و صوت


نظرات