
صائب تبریزی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
بوی خون از غنچه گل بر دماغم می خورد
سوده مشک از خط ریحان به داغم می خورد
۲
زلف سنبل گرچه شد سر حلقه آشفتگان
پیچ و تاب رشک از دود چراغم می خورد
۳
روی گرمی هرگز از داغ نمکسودم ندید
پنبه گر فرصت بیابد خون داغم می خورد
نظرات