
صائب تبریزی
شمارهٔ ۲۰۷
۱
از چمن رفتی و گل با حسرت بسیار ماند
چشم بلبل در پی آن طره دستار ماند
۲
روی حرف طوطیان هر چند با آیینه است
دید تا آیینه ات را طوطی از گفتار ماند
۳
می سراید زاغ خط او به آواز بلند
کز گلستانش همین خار سر دیوار ماند
۴
پنجه دشمن گریبان مرا از بخت بد
نوبت دامن گرفتن چون رسید از کار ماند
نظرات