سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۱۵۶

۱

شایستهٔ درگاه تو هر بی سر و پا نیست

درگاه تو جایی است که گنجایش جا نیست

۲

آتش که درون کار کند شعله ندارد

آن را که دلش سوخته انگشت نما نیست

۳

تا یک نظر از رهگذر دیده درآید

یک رهگذری نیست که صد دیده ورانیست

۴

دست کرمت بسته ره و رسم طلب را

در شهر و دیاری که تویی نام گدا نیست

۵

هر سو که دلم رفت رهی بود به کویت

این طرفه که تا کوی تو یک راهنما نیست

۶

بی درد به آخر نرسد مرحلهٔ شمع

ماند به ره آن دل که در او آه رسا نیست

۷

از باطن کس حرف زدن شرک خفی دان

کز سر دل آگاه کسی غیر خدا نیست

۸

بر عاشق بیچاره ستم این همه یارب

در مذهب معشوق مگر روز جزا نیست؟

۹

از ماست سعیدا که خطاها شده پیدا

ورنه ز قلم آنچه به ما رفت خطا نیست

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۱۱۴

نظرات