سعیدا

سعیدا

شمارهٔ ۲۹۶

۱

باز تا در چمن آن سرو خرامان آمد

رنگ بر روی گل و فاخته را جان آمد

۲

راست گویم که ورا سرو خطا گفتم کج

نخل عمری است که در صورت انسان آمد

۳

هر که از اصل خود آگاه بود دم نزند

که کمال همه از غایت نقصان آمد

۴

بسکه خون جگر از مادر گیتی خورده است

طفل از آن است که با دیدهٔ گریان آمد

۵

دوش بر خاک سعیدا قدم خویش نهاد

به نظر نور و به دل صبر و به تن جان آمد

تصاویر و صوت

دیوان سعیدا نقشبندی یزدی به کوشش رضیه رضائی تفتی - رضیه رضائی تفتی - تصویر ۱۷۴

نظرات