
سعیدا
شمارهٔ ۵۰۴
۱
دامان دل ز گرد هوس چیده می روم
این کوه قاف بین که چه بریده می روم
۲
ز این تنگنا چو شعلهٔ آتش به دود آه
آخر ز دست حادثه پیچیده می روم
۳
در شاهراه عالم معنی فتاده سیر
چشم از عیان ثابته پوشیده می روم
۴
در هر قدم که در ره او می نهم به صدق
از هر جمال خدا دیده می روم
۵
از عالم فنا به جهان بقا گذر
این طرفه منزلی است که خوابیده می روم
۶
خود را ز چشم محرم [و] نامحرم جهان
در جامهٔ برهنگی پوشیده می روم
۷
مجنون صفت سلوک نکردم طریق عشق
این راه را من از همه پرسیده می روم
۸
هر کس که می رود ز جهان گریه می کند
الا فقیر بر همه خندیده می روم
۹
هرگز در این سفر به خودم آشتی نشد
دایم ز خود بریده و رنجیده می روم
۱۰
در بودنم رضای تو گر نیست غم مخور
من دست خویش و پای تو بوسیده می روم
۱۱
از نیک و بد هر آنچه سعیدا در این ره است
چون صانعش یکی است پسندیده می روم
نظرات