
صفایی جندقی
شمارهٔ ۱
۱
فلک سرگشته تر گردد که با ما
ندارد هرگز آهنگ مدارا
۲
چو بختم باژگون افتد که چون خویش
به دوران داردم پیوسته دروا
۳
نه ازتوحید آسودم نه از شرک
نه طرف از کعبه بستم نه کلیسا
۴
ز مستوری چه لافم یا ز مستی
نه کام از فسق حاصل شد نه تقوی
۵
مرا کیشی برون از کفر و دین به
نه مسلم رهبرم باید نه ترسا
۶
خدا را ناید از بیدل صبوری
دلی باید که تا پاید شکیبا
۷
به صد جهد آخر از سودای عشقش
شدم چون حسن او در پرده رسوا
۸
به کیش عشقم این زشت است باری
که بر دوزم نظر زان روی زیبا
۹
نبندم دیده از دیدار خورشید
روا نبود که وامانم ز حربا
۱۰
سراپا در منش بین تا بدانی
تهی از خود پرم از وی سراپا
۱۱
صفایی من کیم کز عشق سرکش
خرد را گشت مشت خودسری را
تصاویر و صوت

نظرات